سیاست شبیهسازی
از نکات قابل بررسی در تاریخ آمریکا این است که وقوع هر رویدادی، ایدئولوژی های کهن را از رده خارج میکند، بنیان ائتلافهای موجود را سست کرده و به تنش و تضاد بین احزاب و گروهها به حدی دامن میزند که نمیتوان آن را نادیده گرفت. در این صورت تعهدات سیاسی قدیمی، مقبولیت خود را از دست میدهند و فرضیههای قدیمی، کمتر مورد پذیرش واقع میشوند.
انقلاب ژنتیک ماننده بردهداری، حقوق مدنی و جنگ سرد در گذشته ـ یکی از همین رویدادهاست که ممکن است در زمان خود تمامی این حوزهها را زیر سیطره بگیرد.
در چند ماه گذشته کمیسیونهایی در سنا و کاخ سفید، شاهد بررسی و رسیدگی به شواهد و دلائل بسیار، دال بر طبیعی بودن شبیهسازی انسان در زمان حال بودهاند. تقریباً تمامی آنان شهادت دادند که موافقت اولیه با این طرح نتایج وحشتناکی را به ارمغان خواهد آورد. از جمله به دنیا آوردن کودکانی بدشکل (با صورتی دِفرمه شده) یا سقط جنین به خودی خود و همچنین خطرات ناگواری را که میتواند برای زنانی که اولین شبه انسانها را حمل میکنند، به وجود بیاورد.
صرف نظر از گروههایی که حامی و مبلغ شبیهسازی هستند، به صراحت میتوان گفت که عقیده جهانی دربارهی شبیهسازی انسان این است که در موقعیت کنونی این عمل نباید انجام شود.
سیاستهای پیچیدهی شبیهسازی شدیداً به جریان تحقیقات دربارهی سلولهای بنیادین وابسته هستند. سلولهای بنیادین، سلولهایی متصل به هم هستند که بسیاری از دانشمندان اعتقاد دارند روزی میتوان صدمات ناشی از خطرناکترین بیماریها را از طریق آنها درمان کرد. زمانی که پژوهشهای نویدبخش دربارهی سلولهای بنیادین به نتیجه رسید، تمامی دانشمندان، شادمانهترین مژده برای انسان و بینظیرترین مایهی امید بشر را سلولهای بنیادین خواندند و اینکه سلولهای جنینی شبیهسازی شده میتوانند یکی از منابع کلیدی در این راه به شمار آیند. پلیس فدرال تاکنون، سرمایهگذاری در این تحقیق را ممنوع کرده است.
ـ آیا مجاز دانستن تحقیق در مورد شبیهسازی سلولهای بنیادین، اولین پله به سوی شبیهسازی نوزادان نیست؟
ـ آیا منافع احتمالی علم ژنتیک نوین وحشت نهفتهی آن را توجیه میکند؟
ـ آیا ما میخواهیم به کلیهی فنآوریهای نوین صنعتی مسلح شویم که بلادرنگ جنین آدمی را خلق کنیم، از آن استفاده کرده و سپس در جهت نابودیاش گام برداریم؟
این سلولها در مورد سیاست سقط جنین [کورتاژ] نیز مطرح میشوند؟
جمهوریخواهانِ مخالف آزادیِ سقطجنین عمدتاً جنین را مقدس تلقی میکنند و بیشتر دموکراتها به آنها [جنینها] مانند کلکسیونی مینگرند که تنها وجه عاقلانهشان این است که زنان باردار قادر به انتخاب ایشان بودهاند.
[میتوانند قبل از بارداری انتخاب کنند که اینگونه جنینها را میخواهند یا نه؟]
با وجود اینکه سرمایهگذاریها و کشیدن حصار، دشواریهای را فراروی علم نوین ژنتیک قرار داده است، ولی بیتردید بحث لاینحل سقط جنین [کورتاژ] را تحت شعاع قرار نمیدهد. سلولهای بنیادین و شبیهسازی شده اگرچه چشمگیر و فوقالعاده به نظر میرسند ولی هنوز در ابتدای راهند.
نمایش نقشه ژنوم انسانی نه تنها چشماندازی از درمان ژنتیکی بیماریهاست، بلکه بهبود ژنتیک یا چیزی که از آن به عنوان مداخلههای هستهای [تصحیح ژنتیک] یاد میشود است که تمامی نسلهای آینده را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
سرانجام فاصله میان درمان و بهبودی ممکن است آنقدر فراخ و دست نایافتنی باشد که روزی عقبافتادگی ژنتیکی به بیماری اجتماعی همهگیری تبدیل شود و برابری ژنتیکی بهانهای برای مبارزه اجتماعی برای رسیدن به مساوات باشد.
بعضی از تحقیقات که هنوز در حال انجام هستند نظیر خلق پیوند ژنتیکی جنین انسان و حیوان، مطرح کردن شبحی است که بزرگترین کابوس علمی ـ تخیلی ما بوده، به زودی محقق میشود. به همین زودی چنین آزمایشهایی به صورت کاملاً قانونی وجود خواهد داشت. ما به اولین موج مباحثهی سیاست و اخلاق در عصر ژنتیک نوین وارد میشویم:
ـ چه کسانی ساماندهنده هستند؟ چه چیزی کنترل شده است؟ چه چیزی مجاز است و چه چیزی ممنوع؟ چه رهبری ـ اگر وجود دارد ـ ایدئولوژیهای رایج گروههای محافظهکار، لیبرالها، جمهوریخواهان و دموکراتها را برای جنگ بعدی قدرتمندان رهنمون میشود؟
در این مباحثه منافع بسیاری وجود دارد: محافظهکاران مذهبی و گروههای مخالف آزادی سقطجنین که علم ژنتیک نوین را به مثابه توهینی به شرافت انسانی تلقی میکنند.
شرکتهای تولید فنآوری که از طریق علم محرز نشدهی آینده سودآوری میکنند.
احزاب مدافع حقوق جنسی، شبیهسازی را گزینشی شخصی میپندارند که حکومت نمیتواند در آن دخالتی داشته باشد؛ و گروههای مدافع حقوق بیماران که دانش ژنتیک نوین را منشأ امیدواریهای جدید میپندارند.
اولین اقلیت، Led by Sen است. سام برونبک Sam Brownback(R- Kan) درصدد بود تمامی پژوهشهای شبیهسازی انسان را ممنوع کند. این گروهِ ساختگیِ جمهوریخواهان و محافظهکاران اجتماعی، با وجود اینکه در برگیرنده اعضای مساواتطلب، زیستگرایان و چپگرایان طرفدار محیط زیست است، هنوز به پیشرفت تکنولوژی و در معرض نظارت دولت بودن آن مشکوک است. این جنبش طرفدار کنترل و نظارت دولت، سعی بر این دارد که بحث پژوهشی شبیهسازی انسانی و سلولهای بنیادین را از سیاست سقطجنین جدا کند، به این امید که انزجار جهانی اقوام و ملل از ایدهی زندگی شبیهسازی بشر، پیروزی قانونی را به سادگی به آنها هدیه خواهد داد.
یکی دیگر از اتحادیههای جدید علاقهمند، از گروههای موافق حقوق جنسی و شرکتهای صاحب فنآوری
تشکیل شده، که این اقلیت مایل به پذیرفتن موقت تحریم شبیهسازی جنسی هستند، به دلیل اینکه این تکنولوژی هنوز آزمایش نشده و غیرقابل اطمینان است. ولی همچنان به دنبال چیزی برای مشروعیت بخشیدن و گسترش دادن کاربرد جنین انسانی مشابهسازی شده برای پژوهشهای پزشکی میگردند. این گروهها تقریباً تمامی دموکراتهایی را که از هواداران سرسخت سلولهای بنیادین جنینی هستند و تعداد قابل ملاحظهای از جمهوریخواهان کاپیتالیست که معتقد به اقتصاد بازار آزادند و پیشرفت تکنولوژی، حدود حزب آنها را مشخص میکند نه محافظهکاری مذهبی و دفاع از آیندگانی که هرگز چشم به دنیا نگشودهاند را در برمیگیرد.
در طبقه متوسط آمریکایی، مطابق معمول، جایی حدواسط و نامعلوم وجود دارد. خیلی از آمریکاییها فکر میکنند سقطجنین کار اشتباهی است اما میبایست قانونی باقی بماند. آنها همچنین معتقدند که جنینهایی که قابلیت سقط شدن دارند یا در کلینیکهای ضدبارورسازی تولید میشوند را میتوان برای انجام تحقیقات پزشکی به کار برد.
آنها شبیهسازی انسانی را همانقدر مشمئزکننده میدانند که پیشینیانشان بچهی آزمایشگاهی را نفرتانگیز میدانستند. ولی به نظر میرسد آنها در مورد اینکه جنین شبیهسازی شده اگر برای تحقیقات و در جهت پیشبرد علم پزشکی صورت بگیرد، رواداری نشان داده و صبور بودهاند، از نظر آنها هر دو مقولهی اخلاقی و پیشرفت علمی جدیت میطلبد، ولی هویدا است که اگر از جانب علم تجربی مشکلی به وجود نیاید، بخش ابتدایی ـ اخلاقی مسأله تحتالشعاع هم قرار بگیرد، اعتراضی دربر نخواهد داشت.
با کنار هم گذاشتن فرضیات، این نبرد دنبالهدار، دریایی از تغییرات را برای سیاست آمریکایی به ارمغان خواهد آورد. اگر محدودیتی وجود نداشته باشد یا تنها منع مختصر شبیهسازی پایان پذیرد، آنگاه تحقیقات به دو سو رهنمون خواهد شد. آنهایی که عملاً به دنبال مشابهسازی زنده بشری هستند میتوانند بر روی جنین شبیهسازی شده، آزمایش کرده تا کاملاً به ایمنی تکنیک وقوف یابند. بنابراین سرانجام آنها میتوانند ادعا کنند که شبیهسازی انسان یک اختیار سادهی جنسی است. در همان زمان، دانشمندان به استفاده از جنین شبیهسازی شده در جهت پیشبرد بنیادی درمانهای پزشکی مبادرت خواهند ورزید. اگر موفقیتآمیز باشد، ممکن است به خلق فنآوری صنعتی جدید و یا شاید یک اقتصاد جدید منتهی شود: ژنهای اقتصادی یا اقتصاد ژنها. این کاپیتالیسم جدید ممکن است در کنار خود بسیار طبیعیاش، موافق حق انتخاب نیز باشد. مخالفین آزادی سقطجنین، موافقین تجارت، اتحادیههای ضدکنترل و نظارت که به صورت محافظهکاری در ایالت متحده شکل گرفتهاند اگر از بین نروند، کم اهمیت نمود پیدا خواهند کرد.
اگر جمهوریخواه با کاپیتالیسم نوین شراکت بورزد، نویدبخش هدایت مخالفان متعهد سقطجنین به سوی انقلاب خواهد بود. انزجار اخلاقی که توسط مجلات منتقد محافظهکار ایجاد شد، از اولین جرقهها برای اعلام “پایان دموکراسی” در سال 1996 بود، زیرا نهادینه کردن سقطجنین با جدیت تمام پاسخ داده خواهد شد. آنهایی که به قداست زندگی معتقد هستند ـ و ایمان دارند که با تولید جنین انسانی، به وسیلهی دستکاری ساختار ژنتیک بشر، با قانونی کردن شبیهسازی انسان، قداست زندگی خدشهدار میشود ـ روزی زندگی در آمریکا را غیرممکن مییابند.
اما اگر محدودیتی هم بر شبیهسازی بشر حاکم شود، بیثبات و متزلزل خواهد بود. یک چنین پژوهشهای بحثانگیزی احتمالاً به مثابه چراغ سبزی برای کشورهای دیگر خواهد بود و اگر روشن شود که از نظر اقتصادی و پزشکی موفقیتآمیز بوده، سدهای حمایت و مخالفت از فنآوری صنعتی بسیار قدرتمندتر خواهد بود. اگر زمانی این اتفاق بیفتد، کاپیتالیستهای ژنتیکی به دموکراتها و البته نه جمهوریخواهان به چشم مخالفان قانونگرایی و موافقان صنعت خواهند نگریست.
تا آنگاه که تمامی این بخش نامعلوم باشد، همانطوریکه محتمل به نظر میرسد، پایان لیبرالیسم و محافظهکاری تداعی میشود، ائتلاف جدیدی، تقسیمبندی جدیدی میبایست به وجود بیاید. در پایان، آمریکایی که به دفعات از گزینشهای سخت گریخته، این بار میباید یکی از سختترینها را تجربه کند: بین علم جدید با توانمندیهای چشمگیرش و خطرات پیشبینی نشدهاش و میان ایمان دیرین و عقل همراه با ضرورتهای پیش پا افتاده و رازهای پنهانیاش. محتمل به نظر میرسد که نسل ماست که میبایست این گزینش را انجام دهد ـ تصمیمگیری درباره نسل آیندهی آزمایشهای آمریکایی و چه بسا تقدیر بشریت در نهایت به آن بستگی داشته باشد. کوتاهی در بیان حقیقت باعث شده است که با وجود اینکه در دوران ماقبل از عصر ژنتیک به سر میبریم، عاری از هر گونه آمادگی قبلی در این زمینه باشیم.
فرآیند شبیه سازى وهنجارهاى نظام دموکراتیک
کمیته فرهنگى سازمان ملل اخیراً شبیه سازى انسانى را فرآیندى مذموم و غیرقابل قبول تلقى کرد و انجام آن را ممنوع اعلام نمود. فرآیند شبیه سازى انسانى یا کلونینگ گو اینکه نشان از بلوغ تکنولوژى در عرصه زیست شناسى به شمار مى آید اما قطعاً چالش هایى در عرصه هاى مختلف از جمله اخلاقى، دین، سیاست و انسان شناسى مى آفریند. مطلب حاضر شرح اندیشه هاى هابرماس، فیلسوف بزرگ زمانه ما در خصوص این پدیده جدید است.بررسى نظریات فوکویاما در خصوص شبیهسازى
فرانسیس فوکویاما از چهرههاى برجسته و مدافع لیبرالدموکراسى، اخیرا در کتابى با عنوان ourposthuman Future به این مقوله پرداخته که خلاصهاى از آن در پى مىآید:عمومیت مخالفتبا جنبههاى غیراخلاقى بیوتکنولوژى
به استثناى چند آزاراندیشى که به سادگى از مواضع خود کوتاه نمىآیند، اکثر مردم با خواندن فهرست نوآورىهایى که با زیستفناورى (بیوتکنولوژى) ممکن مىشود، خواستار ایجاد خطوط قرمز خواهند شد . مسائل مشخصى وجود دارد که به نظر مىرسد باید مطلقا و بهصراحت ممنوع شوند . یکى از این مسائل، تولید مثل با روش شبیهسازى (کلونینگ) است . دلایل آن، هم جنبه اخلاقى و علمى دارد و هم بعد بسیار فراتر از دغدغههاى کمیسیون مشاورهاى بیوتکنولوژى امریکاست . این کمیسیون معتقد است هنوز شرایط کلونینگ در انسان بىخطر است .مشکلات اخلاقى شبیهسازى
از لحاظ اخلاقى، شبیهسازى فرم غیرطبیعى تولید مثل است که به همان اندازه، میان والدین و کودکان روابط غیر طبیعى ایجاد مىکند . فرزند کلون شده، روابط غیرطبیعى با والدین خود برقرار خواهد کرد . چون از سویى فرزند است و از سویى از لحاظ ژن با یکى از والدین خود دوقلو محسوب مىشود . در عین حال هیچ تشابه ژنى با همدیگر ندارند . بنابراین یکى از والدین که هیچ تشابه ژنتیکى با فرزندش ندارد، باید فرزندى را پرورش دهد که از لحاظ خصوصیت ژنتیکى هیچ تفاوتى با همسرش ندارد . سؤال اینجاست که زمانى که این فرزند به بلوغ رسید، رفتار والدین با وى چگونه خواهد بود؟باید تحقیقات بیوتکنولوژى را به سمت اهداف مفید سوق داد
روشهاى تشخیصى پیش از لقاح و مراحل مراقبتهاى ویژه حین باردارى، امکان تولید کودکان عارى از بیمارىهاى ژنتیکى را فراهم کرده است . فناورىهاى مشابهى نیز براى انتخاب جنسیت فرزند ابداع شده است که اگرچه به اندازه فناورىهاى جلوگیرى از تولد نوزادان ناقصالخلقه ستودنى نیست، اما در بهبود وضع زندگى بشر مؤثر هستند .پی نوشت :
۱. Francis Crick
۲. James Watson
۳. Herbet Boier
۴ . Business Week,سSoftward industryز, February 27,p78-86
۵. یورگن هابرماس ، جهانى شدن و آینده دموکراسى ؛منظومه پساملى ، ترجمه کمال پولادى ، تهران ، نشر مرکز ۱۳۸۰،
منابع:
روزنامه ایران چهارشنبه 19 اسفند ماه
www.clonaid.com پگاه حوزه - شماره 85