انرژی هسته ای، سلولهای بنیادین، شبیه سازی، نانو تکنولوژی

انرژی هسته ای، سلولهای بنیادین، شبیه سازی، نانو تکنولوژی

انرژی هسته ای، سلولهای بنیادین، شبیه سازی، نانو تکنولوژی

انرژی هسته ای، سلولهای بنیادین، شبیه سازی، نانو تکنولوژی

سیاست شبیه‌سازی

سیاست شبیه‌سازی
از نکات قابل بررسی در تاریخ آمریکا این است که وقوع هر رویدادی، ایدئولوژی های کهن را از رده خارج می‌کند، بنیان ائتلافهای موجود را سست کرده و به تنش و تضاد بین احزاب و گروهها به حدی دامن می‌زند که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. در این صورت تعهدات سیاسی قدیمی، مقبولیت خود را از دست می‌دهند و فرضیه‌های قدیمی، کمتر مورد پذیرش واقع می‌شوند.
انقلاب ژنتیک ماننده برده‌داری، حقوق مدنی و جنگ سرد در گذشته ـ یکی از همین رویدادهاست که ممکن است در زمان خود تمامی این حوزه‌ها را زیر سیطره‌ بگیرد.
در چند ماه گذشته کمیسیونهایی در سنا و کاخ سفید، شاهد بررسی و رسیدگی به شواهد و دلائل بسیار، دال بر طبیعی بودن شبیه‌سازی انسان در زمان حال بوده‌اند. تقریباً تمامی آنان شهادت دادند که موافقت اولیه با این طرح نتایج وحشتناکی را به ارمغان خواهد آورد. از جمله به دنیا آوردن کودکانی بدشکل (با صورتی دِفرمه شده) یا سقط جنین به خودی خود و همچنین خطرات ناگواری را که می‌تواند برای زنانی که اولین شبه انسانها را حمل می‌کنند، به وجود بیاورد.
صرف نظر از گروه‌هایی که حامی و مبلغ شبیه‌سازی هستند، به صراحت می‌توان گفت که عقیده جهانی درباره‌ی شبیه‌سازی انسان این است که در موقعیت کنونی این عمل نباید انجام شود.
سیاست‌های پیچیده‌ی شبیه‌سازی شدیداً به جریان تحقیقات درباره‌ی سلولهای بنیادین وابسته هستند. سلولهای بنیادین، سلولهایی متصل به هم هستند که بسیاری از دانشمندان اعتقاد دارند روزی می‌توان صدمات ناشی از خطرناکترین بیماریها را از طریق آنها درمان کرد. زمانی که پژوهشهای نویدبخش درباره‌ی سلولهای بنیادین به نتیجه رسید، تمامی دانشمندان، شادمانه‌‌ترین مژده برای انسان و بی‌نظیرترین مایه‌ی امید بشر را سلولهای بنیادین خواندند و اینکه سلولهای جنینی شبیه‌سازی شده می‌توانند یکی از منابع کلیدی در این راه به شمار آیند. پلیس فدرال تاکنون، سرمایه‌گذاری در این تحقیق را ممنوع کرده است.
ـ آیا مجاز دانستن تحقیق در مورد شبیه‌سازی سلولهای بنیادین، اولین پله به سوی شبیه‌سازی نوزادان نیست؟
ـ آیا منافع احتمالی علم ژنتیک نوین وحشت نهفته‌ی آن را توجیه می‌کند؟
ـ آیا ما می‌خواهیم به کلیه‌ی فن‌آوری‌های نوین صنعتی مسلح شویم که بلادرنگ جنین آدمی را خلق کنیم، از آن استفاده کرده و سپس در جهت نابودی‌اش گام برداریم؟
این سلولها در مورد سیاست سقط جنین [کورتاژ] نیز مطرح می‌شوند؟
جمهوری‌خواهانِ مخالف آزادیِ سقط‌جنین عمدتاً جنین را مقدس تلقی می‌کنند و بیشتر دموکراتها به آنها [جنین‌ها] مانند کلکسیونی می‌نگرند که تنها وجه عاقلانه‌شان این است که زنان باردار قادر به انتخاب ایشان بوده‌اند.
[می‌توانند قبل از بارداری انتخاب کنند که اینگونه جنین‌ها را می‌خواهند یا نه؟]
با وجود اینکه سرمایه‌گذاریها و کشیدن حصار، دشواریهای را فراروی علم نوین ژنتیک قرار داده است، ولی بی‌تردید بحث لاینحل سقط جنین [کورتاژ] را تحت شعاع قرار نمی‌دهد. سلولهای بنیادین و شبیه‌سازی شده اگرچه چشمگیر و فوق‌العاده به نظر می‌رسند ولی هنوز در ابتدای راهند.
نمایش نقشه ژنوم انسانی نه تنها چشم‌اندازی از درمان ژنتیکی بیماریهاست، بلکه بهبود ژنتیک یا چیزی که از آن به عنوان مداخله‌های هسته‌ای [تصحیح ژنتیک] یاد می‌شود است که تمامی نسلهای آینده را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
سرانجام فاصله میان درمان و بهبودی ممکن است آنقدر فراخ و دست نایافتنی باشد که روزی عقب‌افتادگی ژنتیکی به بیماری اجتماعی همه‌گیری تبدیل شود و برابری ژنتیکی بهانه‌ای برای مبارزه اجتماعی برای رسیدن به مساوات باشد.
بعضی از تحقیقات که هنوز در حال انجام هستند نظیر خلق پیوند ژنتیکی جنین انسان و حیوان، مطرح کردن شبحی است که بزرگترین کابوس علمی ـ تخیلی ما بوده، به زودی محقق می‌شود. به همین زودی چنین آزمایش‌هایی به صورت کاملاً قانونی وجود خواهد داشت. ما به اولین موج مباحثه‌ی سیاست و اخلاق در عصر ژنتیک نوین وارد می‌شویم:
ـ چه کسانی سامان‌دهنده هستند؟ چه چیزی کنترل شده است؟ چه چیزی مجاز است و چه چیزی ممنوع؟ چه رهبری ـ اگر وجود دارد ـ ایدئولوژیهای رایج گروههای محافظه‌کار، لیبرالها، جمهوری‌خواهان و دموکراتها را برای جنگ بعدی قدرتمندان رهنمون می‌شود؟
در این مباحثه منافع بسیاری وجود دارد: محافظه‌کاران مذهبی و گروههای مخالف آزادی سقط‌جنین که علم ژنتیک نوین را به مثابه توهینی به شرافت انسانی تلقی می‌کنند.
شرکتهای تولید فن‌آوری که از طریق علم محرز نشده‌ی آینده سودآوری می‌کنند.
احزاب مدافع حقوق جنسی، شبیه‌سازی را گزینشی شخصی می‌پندارند که حکومت نمی‌تواند در آن دخالتی داشته باشد؛ و گروههای مدافع حقوق بیماران که دانش ژنتیک نوین را منشأ امیدواریهای جدید می‌پندارند.
اولین اقلیت، Led by Sen است. سام برونبک Sam Brownback(R- Kan) درصدد بود تمامی پژوهشهای شبیه‌سازی انسان را ممنوع کند. این گروهِ ساختگیِ جمهوری‌خواهان و محافظه‌کاران اجتماعی، با وجود اینکه در برگیرنده‌ اعضای مساوات‌طلب، زیست‌گرایان و چپ‌گرایان طرفدار محیط زیست است، هنوز به پیشرفت تکنولوژی و در معرض نظارت دولت بودن آن مشکوک است. این جنبش طرفدار کنترل و نظارت دولت، سعی بر این دارد که بحث پژوهشی شبیه‌سازی انسانی و سلولهای بنیادین را از سیاست سقط‌جنین جدا کند، به این امید که انزجار جهانی اقوام و ملل از ایده‌ی زندگی شبیه‌سازی بشر، پیروزی قانونی را به سادگی به آنها هدیه خواهد داد.
یکی دیگر از اتحادیه‌های جدید علاقه‌مند، از گروههای موافق حقوق جنسی و شرکتهای صاحب فن‌آوری
تشکیل شده، که این اقلیت مایل به پذیرفتن موقت تحریم شبیه‌سازی جنسی هستند، به دلیل اینکه این تکنولوژی هنوز آزمایش نشده و غیرقابل اطمینان است. ولی همچنان به دنبال چیزی برای مشروعیت بخشیدن و گسترش دادن کاربرد جنین انسانی مشابه‌سازی شده برای پژوهشهای پزشکی می‌گردند. این گروهها تقریباً تمامی دموکراتهایی را که از هواداران سرسخت سلولهای بنیادین جنینی هستند و تعداد قابل ملاحظه‌ای از جمهوری‌خواهان کاپیتالیست که معتقد به اقتصاد بازار آزادند و پیشرفت تکنولوژی، حدود حزب آنها را مشخص می‌کند نه محافظه‌کاری مذهبی و دفاع از آیندگانی که هرگز چشم به دنیا نگشوده‌اند را در برمی‌گیرد.
در طبقه متوسط آمریکایی، مطابق معمول، جایی حدواسط و نامعلوم وجود دارد. خیلی از آمریکایی‌ها فکر می‌کنند سقط‌جنین کار اشتباهی است اما می‌بایست قانونی باقی بماند. آنها همچنین معتقدند که جنینهایی که قابلیت سقط شدن دارند یا در کلینیک‌های ضدبارورسازی تولید می‌شوند را می‌توان برای انجام تحقیقات پزشکی به کار برد.
آنها شبیه‌سازی انسانی را همانقدر مشمئزکننده می‌دانند که پیشینیانشان بچه‌ی آزمایشگاهی را نفرت‌انگیز می‌دانستند. ولی به نظر می‌رسد آنها در مورد اینکه جنین شبیه‌سازی شده اگر برای تحقیقات و در جهت پیشبرد علم پزشکی صورت بگیرد، رواداری نشان داده و صبور بوده‌اند، از نظر آنها هر دو مقوله‌ی اخلاقی و پیشرفت علمی جدیت می‌طلبد، ولی هویدا است که اگر از جانب علم تجربی مشکلی به وجود نیاید، بخش ابتدایی ـ اخلاقی مسأله تحت‌الشعاع هم قرار بگیرد، اعتراضی دربر نخواهد داشت.
با کنار هم گذاشتن فرضیات، این نبرد دنباله‌دار، دریایی از تغییرات را برای سیاست آمریکایی به ارمغان خواهد آورد. اگر محدودیتی وجود نداشته باشد یا تنها منع مختصر شبیه‌سازی پایان پذیرد، آنگاه تحقیقات به دو سو رهنمون خواهد شد. آنهایی که عملاً به دنبال مشابه‌سازی زنده بشری هستند می‌توانند بر روی جنین شبیه‌سازی شده، آزمایش کرده تا کاملاً به ایمنی تکنیک وقوف یابند. بنابراین سرانجام آنها می‌توانند ادعا کنند که شبیه‌سازی انسان یک اختیار ساده‌ی جنسی است. در همان زمان، دانشمندان به استفاده از جنین شبیه‌سازی شده در جهت پیشبرد بنیادی درمانهای پزشکی مبادرت خواهند ورزید. اگر موفقیت‌آمیز باشد، ممکن است به خلق فن‌آوری صنعتی جدید و یا شاید یک اقتصاد جدید منتهی شود: ژنهای اقتصادی یا اقتصاد ژنها. این کاپیتالیسم جدید ممکن است در کنار خود بسیار طبیعی‌اش، موافق حق انتخاب نیز باشد. مخالفین آزادی سقط‌جنین، موافقین تجارت، اتحادیه‌های ضدکنترل و نظارت که به صورت محافظه‌کاری در ایالت متحده شکل گرفته‌اند اگر از بین نروند، کم اهمیت نمود پیدا خواهند کرد.
اگر جمهوری‌خواه با کاپیتالیسم نوین شراکت بورزد، نویدبخش هدایت مخالفان متعهد سقط‌جنین به سوی انقلاب خواهد بود. انزجار اخلاقی که توسط مجلات منتقد محافظه‌کار ایجاد شد، از اولین جرقه‌ها برای اعلام “پایان دموکراسی” در سال 1996 بود، زیرا نهادینه کردن سقط‌جنین با جدیت تمام پاسخ داده خواهد شد. آنهایی که به قداست زندگی معتقد هستند ـ و ایمان دارند که با تولید جنین انسانی، به وسیله‌ی دستکاری ساختار ژنتیک بشر، با قانونی کردن شبیه‌سازی انسان، قداست زندگی خدشه‌دار می‌شود ـ روزی زندگی در آمریکا را غیرممکن می‌یابند.
اما اگر محدودیتی هم بر شبیه‌سازی بشر حاکم شود، بی‌ثبات و متزلزل خواهد بود. یک چنین پژوهشهای بحث‌انگیزی احتمالاً به مثابه چراغ سبزی برای کشورهای دیگر خواهد بود و اگر روشن شود که از نظر اقتصادی و پزشکی موفقیت‌آمیز بوده، سدهای حمایت و مخالفت از فن‌آوری صنعتی بسیار قدرتمندتر خواهد بود. اگر زمانی این اتفاق بیفتد، کاپیتالیستهای ژنتیکی به دموکراتها و البته نه جمهوری‌خواهان به چشم مخالفان قانون‌گرایی و موافقان صنعت خواهند نگریست.
تا آنگاه که تمامی این بخش نامعلوم باشد، همان‌طوریکه محتمل به نظر می‌رسد، پایان لیبرالیسم و محافظه‌کاری تداعی می‌شود، ائتلاف جدیدی، تقسیم‌بندی جدیدی می‌بایست به وجود بیاید. در پایان، آمریکایی که به دفعات از گزینشهای سخت گریخته، این بار می‌باید یکی از سخت‌ترین‌ها را تجربه کند: بین علم جدید با توانمندی‌های چشم‌گیرش و خطرات پیش‌بینی نشده‌اش و میان ایمان دیرین و عقل همراه با ضرورتهای پیش پا افتاده و رازهای پنهانی‌اش. محتمل به نظر می‌رسد که نسل ماست که می‌بایست این گزینش را انجام دهد ـ تصمیم‌گیری درباره نسل آینده‌ی آزمایشهای آمریکایی و چه بسا تقدیر بشریت در نهایت به آن بستگی داشته باشد. کوتاهی در بیان حقیقت باعث شده است که با وجود اینکه در دوران ماقبل از عصر ژنتیک به سر می‌بریم، عاری از هر گونه آمادگی قبلی در این زمینه باشیم.

فرآیند شبیه سازى وهنجارهاى نظام دموکراتیک

کمیته فرهنگى سازمان ملل اخیراً شبیه سازى انسانى را فرآیندى مذموم و غیرقابل قبول تلقى کرد و انجام آن را ممنوع اعلام نمود. فرآیند شبیه سازى انسانى یا کلونینگ گو اینکه نشان از بلوغ تکنولوژى در عرصه زیست شناسى به شمار مى آید اما قطعاً چالش هایى در عرصه هاى مختلف از جمله اخلاقى، دین، سیاست و انسان شناسى مى آفریند. مطلب حاضر شرح اندیشه هاى هابرماس، فیلسوف بزرگ زمانه ما در خصوص این پدیده جدید است.
شالوده مهندسى ژنتیک که اوج آن شبیه سازى انسان است، به انقلاب میکروبیولوژى برمى گردد که با کشف مارپیچ دى ان اى (DNA) یعنى ساختار بنیادین حیات و عامل پیوند و ترکیب ژن آغاز شد. کشف علمى مارپیچ دوگانه دى ان اى توسط دودانشمند به نامهاى فرانسیس کریک (۱) و جیمزواتسن (۲) از محققان دانشگاه کمبریج در سال۱۹۵۳ صورت گرفت. با این حال در دهه۱۹۷۰ بود که اکتشافات در این دنیاى عظیم به انباشت دانش قابل ملاحظه اى انجامید و افقهاى تازه اى را نمایان کرد. استنلى کوهن از دانشگاه کالیفرنیا و هربرت بویر (۳) از دانشگاه سانفرانسیسکو توانستند به کشف شبیه سازى ژنها نایل آیند. در سال۱۹۷۵ گروهى از پژوهشگران دانشگاه هاروارد توانستند ژن پستاندار را از هموگلوبین خرگوش جدا کنند و در سال۱۹۷۷ اولین ژن انسان را به طور مصنوعى بسازند.
با این کار علمى چشم انداز شگفت انگیزى در توانایى بالقوه انسان براى مهندسى حیات گشوده شد. از این پس بسیارى از شرکتهاى دارویى به تکاپو افتادند تا تحقیقات در این زمینه را تأمین مالى کنند تا با پیشبرد این تکنولوژى راه کاربرد آن در عرصه پزشکى را هموار سازند. سرمایه گذاریهاى زیادى متوجه توسعه این تکنولوژى و بهره گیرى از آن شد که بسیارى از آن به لحاظ تجارى به شکست انجامید و مشخص شد که از لحاظ علمى و تحقیقاتى هنوز کارهاى زیادى باید در این زمینه صورت گیرد؛ کارهایى که نیاز به صرف هزینه هاى کلان دارد. تأمین سرمایه لازم براى پیشبرد پروژه هاى تحقیقاتى در این زمینه از عهده شرکتهاى کوچک خارج بود و سرانجام شرکتهاى بزرگ دارویى وارد فعالیت در این عرصه شدند، اما نه براى سرعت دادن به روند تحقیقات در این زمینه، بلکه براى مهار شتاب پژوهشها و زیر کنترل گرفتن دستاوردهاى آن. این امر شتاب انقلاب تکنولوژى زیستى را در دهه۱۹۸۰ کند کرد. در اواخر دهه۱۹۸۰ دانشگاه هاروارد بودجه قابل ملاحظه اى براى تحقیقات در تکنولوژى زیستى اختصاص داد تا هم پیشرفت در این زمینه را شتاب دهد و هم از انحصار آن توسط شرکتهاى خصوصى جلوگیرى کند. سرانجام در سال۱۹۸۸ دانشگاه هاروارد تولد یک موش را که به روش مهندسى ژنتیک تولید شده بود رسماً به ثبت رساند.
به این ترتیب براى نخستین بار بشر به آفرینش حیات موفق شد و تکنولوژى حیات وارد عصر تازه اى شد. به دنبال آن دولت ایالات متحده یک کمک ۳میلیارددلارى در اختیار گروهى از پژوهشگران به رهبرى جیمز واتسن قرار داد تا با تحقیقات گسترده به شناسایى و تعیین موقعیت ۶۰ تا ۸۰هزار ژن، که در واقع الفباى حیات نوع انسان را تشکیل مى دهد، بپردازند. در قدمهاى بعدى دوتن از دانشمندان با استفاده از ابر کامپیوترها توانستند بخش مهمى از رشته رمزهاى تمامى ژنهاى انسان را استخراج کنند و یک بانک اطلاعاتى غول آسا در این حیطه فراهم آورند. (۴) با این گامها شناخت شالوده هاى رمز حیات میسر شد و شبیه سازى انسان یا در واقع تولید مصنوعى انسان امکانپذیر گردید. نگرانى هاى اخلاقى با مهندسى ژنتیک و شبیه سازى انسان تسلط بشر بر طبیعت وارد مرحله تازه اى شده است. براى نخستین بار انسان موفق شده انسانى مشابه خود را خلق کند. اما این موفقیت بزرگ در عین حال با بیمهاى بزرگى نیز همراه است. نگرانى این است که این امکان تکنولوژیک مثل بسیارى از امکانات تکنولوژیک دیگر، از جمله امکانات بیوتکنولوژى، مورد سوءاستفاده قرار گیرد.
پرسش این است که در شرایط سامان کنونى جامعه، که بر مبناى سلطه طبقاتى، گروهى و ملى قرار دارد، چه تضمینى وجود دارد که از شبیه سازى انسان به هولناکترین وجهى سوءاستفاده نشود؟ به همین دلیل بسیارى معتقدند که باید با توسل به ملاحظات اخلاقى تلاش در پیشبرد این تکنولوژى را محکوم کرد. برخى نیز به خاطر امکاناتى که این تکنولوژى به واسطه ژن درمانى در عرصه پزشکى دارد به لحاظ اخلاقى آن را قابل دفاع مى دانند. اما چشم اندازى که استفاده از این تکنولوژى در عرصه پزشکى مى گشاید، فقط بخش کوچکى از این مسأله بغرنج است. بویژه از زمانى که شبیه سازى انسان به عنوان نقطه اوج تکنولوژى مهندسى ژنتیک مطرح شد، این مسأله ابعاد تازه اى پیدا کرد. پرسشى که همراه با چشم انداز تولید مصنوعى انسان مطرح شد این بود که آیا تولید انسان به طور مصنوعى یا به تعبیر رایج به صورت شبیه سازى شده جایز است یا خیر؟ وقتى این پرسش که در وهله اول ساده مى نمود، در میان طیف هاى مختلف فکرى و روشنفکران متعلق به گرایشهاى مختلف مورد بحث همه جانبه قرار گرفت زوایاى پیچیده آن عیان شد و معلوم شد که جامعه بشرى در تصمیم گیرى نسبت به روا یا ناروا دانستن تولید مصنوعى انسان با مسأله بغرنجى رو به روست. برخلاف آنچه ممکن است در نگاه نخست به نظر برسد این موضوع مسأله اى نیست که تنها به حوزه علم تعلق داشته باشد یا در عالم الهیات محل چون و چرا باشد.
این مسأله در عین حال یک مسأله اى است و در حوزه فلسفه اخلاق نیز موضوع مباحث نکته سنجانه قابل ملاحظه اى است. یورگن هابرماس، یکى از فلاسفه سیاسى معاصر، موضوع جایز یا جایز نبودن شبیه سازى انسان را اساساً موضوعى متعلق به حوزه اخلاق مى داند و معتقد است که پاسخ به این پرسش را نمى توان در حوزه علم جست وجو کرد. در آنچه از پى مى آید به استدلال هابرماس در مخالفت با شبیه سازى انسان نگاهى مى اندازیم. هابرماس در مقاله اى با عنوان «احتجاج علیه تکثیر مصنوعى انسان» از دیدگاه خاص خود موضوع شبیه سازى انسان را مورد بحث قرار داده و در مخالفت با آن استدلال کرده است. مقاله هابرماس در کتابى حاوى مجموعه مقالات او با عنوان جهانى شدن وآینده دموکراسى ترجمه ومنتشر شده است. (۵) آنچه در اینجا مى آید در واقع مرور بر مقاله مذکور است.
شبیه سازى و ابعاد اخلاقى تکثیر مصنوعى انسان‌ هابرماس شبیه سازى انسان را چیزى در حد نظام بردگى و حتى فروتر از آن مى داند. استدلال او این است که در تکنولوژى شبیه سازى فرد سازنده در برابر فرد ساخته شده داراى چنان اختیارى در تصمیم گیرى است که به نمونه تاریخى برده دارى شباهت دارد. چنین رابطه اى با نظام حقوق دموکراتیک که سامان زندگى بشر امروز را مى سازد مغایرت تام دارد. نظام بردگى رابطه اى حقوقى است که در آن شخصى ، شخص دیگر را به عنوان مملوک خود تحت اختیار مى گیرد. بدیهى است که چنین رابطه اى با دریافت امروزى از حقوق انسانى همخوانى ندارد. هابرماس مى گوید وقتى شخصى، شخص دیگر را از آزادى محروم مى کند در عین حال خود را نیز از آزادى محروم کرده است. زیرا شالوده نظام حقوقى دموکراتیک شناسایى متقابل اصل خودآیینى (استقلال) متقابل است. در نظام حقوقى دموکراتیک شهروندان تنها در شرایطى از خودآیینى در سپهر عمومى و خصوصى برخوردار مى شوند که متقابلاً یکدیگر را به عنوان خودآیین (مستقل) به رسمیت بشناسند. شخصى که بر ماده ژنتیک شخص دیگر (شخص شبیه سازى شده) اختیار دارد، اصل شناسایى متقابل را نقض کرده است. او با این کار ضمن اینکه آزادى دیگرى را سلب کرده، خود را نیز از آزادى محروم کرده است.
دیدگاه عام گرایانه در مورد دموکراسى براى اینکه این حکم هابرماس را بهتر بفهمیم باید با دیدگاه او در مورد نظام حقوقى دموکراتیک و اصول دموکراسى بیشتر آشنا شویم. نظریه دموکراسى هابرماس مبتنى بر فلسفه اخلاق و حقوق کانت است. بنا بر نظریه کانت سامان نظام دموکراتیک مبتنى بر ایجاد آدمهاى خود آیین (مستقل) و داراى آزادى برابر است که به واسطه همین وحدت و شناسایى متقابل یک جامعه مدنى پدید آورده اند و یک نظام حقوقى وضع کرده اند و بر پایه آن از حقوق خصوصى و عمومى بهره مند شده اند. شهروندان به واسطه همین وحدت و شناسایى متقابل خود آیینى یکدیگر است که از «وضعیت طبیعى » (وضعیتى فرضى که اصحاب قرارداد اجتماعى همچون هابز، لاک و روسو از آن سخن گفته اند) خارج و به «وضعیت مدنى» وارد مى شوند. در وضعیت طبیعى (یعنى پیش از تشکیل جامعه سیاسى ) هیچ حق و تملکى داراى رسمیت نیست. افراد براى بیرون آمدن از این وضعیت، که نظام زندگى را ناپایدار و مختل مى کند، با یکدیگر متحد مى شوند و متقابلاً یکدیگر را به رسمیت مى شناسند، اراده خود را مشترک و به « اراده عمومى» تبدیل مى کنند. از این اراده متحد، مشترک و عمومى است که هر حقوقى زاده مى شود و تصرف (در وضعیت طبیعى ) به مالکیت (در وضعیت مدنى ) تبدیل مى گردد. منشأ هر قانون گذارى نیز همین «اراده عمومى» یا اراده مشترک است.

بررسى نظریات فوکویاما در خصوص شبیه‏سازى

فرانسیس فوکویاما از چهره‏هاى برجسته و مدافع لیبرال‏دموکراسى، اخیرا در کتابى با عنوان ourposthuman Future به این مقوله پرداخته که خلاصه‏اى از آن در پى مى‏آید:
تدوین مقررات به این منظور است که خطوط قرمز، جهت تفکیک فعالیت‏هاى قانونى از فعالیت‏هاى ممنوع، مشخص شود . مقررات معمولا براساس ضوابطى تعریف مى‏شوند که امکان قضاوت در آن حوزه را فراهم مى‏کنند .

عمومیت مخالفت‏با جنبه‏هاى غیراخلاقى بیوتکنولوژى

به استثناى چند آزاراندیشى که به سادگى از مواضع خود کوتاه نمى‏آیند، اکثر مردم با خواندن فهرست نوآورى‏هایى که با زیست‏فناورى (بیوتکنولوژى) ممکن مى‏شود، خواستار ایجاد خطوط قرمز خواهند شد . مسائل مشخصى وجود دارد که به نظر مى‏رسد باید مطلقا و به‏صراحت ممنوع شوند . یکى از این مسائل، تولید مثل با روش شبیه‏سازى (کلونینگ) است . دلایل آن، هم جنبه اخلاقى و علمى دارد و هم بعد بسیار فراتر از دغدغه‏هاى کمیسیون مشاوره‏اى بیوتکنولوژى امریکاست . این کمیسیون معتقد است هنوز شرایط کلونینگ در انسان بى‏خطر است .

مشکلات اخلاقى شبیه‏سازى

از لحاظ اخلاقى، شبیه‏سازى فرم غیرطبیعى تولید مثل است که به همان اندازه، میان والدین و کودکان روابط غیر طبیعى ایجاد مى‏کند . فرزند کلون شده، روابط غیرطبیعى با والدین خود برقرار خواهد کرد . چون از سویى فرزند است و از سویى از لحاظ ژن با یکى از والدین خود دوقلو محسوب مى‏شود . در عین حال هیچ تشابه ژنى با هم‏دیگر ندارند . بنابراین یکى از والدین که هیچ تشابه ژنتیکى با فرزندش ندارد، باید فرزندى را پرورش دهد که از لحاظ خصوصیت ژنتیکى هیچ تفاوتى با همسرش ندارد . سؤال این‏جاست که زمانى که این فرزند به بلوغ رسید، رفتار والدین با وى چگونه خواهد بود؟
ممکن است‏سناریوهایى براى همدردى و همفکرى براى توجیه کلونینگ نوشته شود . به عنوان مثال اینکه بازماندگان یهودى‏کشى به جز شبیه‏سازى و کلونینگ راهى براى ادامه درخت‏خانوادگى و انتقال ژن‏ها و ویژگى‏هاى خانوادگى خود به نسل‏هاى بعدى ندارند . اما این توجیهات موجب حق اجتماعى قابل دفاعى نمى‏شود; چون در مجموع ضررهاى آن از منافعش بیشتر است . وراى این ملاحظات اخلاقى که به ذات خود کلونینگ باز مى‏گردد، دغدغه‏هاى علمى و متعدد دیگرى نیز وجود دارند .
دغدغه‏هاى علمى شبیه‏سازى انسان و امکان سوء استفاده سیاسى از آن
آزاد شدن کلونینگ، موجب لجام‏گسیختگى بسیارى از فناورى‏هاى نو خواهد شد و در نهایت فناورى تولید نوزاد از مهندسى ژنتیک پیشى خواهد گرفت . اگر شبیه‏سازى در آینده نزدیک رواج پیدا کند، مخالفت‏با دستکارى ژنتیکى میکروب‏ها به مراتب سخت‏تر خواهد شد . لذا از همین ابتدا باید از لحاظ سیاسى، نقطه‏اى مشخص شود که تعیین کند گسترش این گونه فناورى‏ها اجتناب‏ناپذیر بوده و این جوامع مى‏توانند براى کنترل سرعت و دورنماى پیشرفت‏هاى فناورى، اقداماتى انجام دهند . در حال حاضر در هیچ کشورى قوانین اساسى به نفع شبیه‏سازى وضع نشده است . همچنین شبیه‏سازى حوزه‏اى از دانش است که اجماع بین‏المللى قابل توجهى در مخالفت‏با آن وجود دارد . به علاوه، شبیه‏سازى فرصت راهبردى مهمى براى احتمال ایجاد کنترل سیاسى بر بیوتکنولوژى فراهم آورده است . گرچه در حال حاضر، بهترین و مناسب‏ترین روش در مورد شبیه‏سازى، ممنوعیت قطعى و همه‏جانبه است، اما الگوى خوبى براى کنترل سایر فناورى‏هایى که در آینده ظهور خواهند کرد، نیست .

باید تحقیقات بیوتکنولوژى را به سمت اهداف مفید سوق داد

روش‏هاى تشخیصى پیش از لقاح و مراحل مراقبت‏هاى ویژه حین باردارى، امکان تولید کودکان عارى از بیمارى‏هاى ژنتیکى را فراهم کرده است . فناورى‏هاى مشابهى نیز براى انتخاب جنسیت فرزند ابداع شده است که اگرچه به اندازه فناورى‏هاى جلوگیرى از تولد نوزادان ناقص‏الخلقه ستودنى نیست، اما در بهبود وضع زندگى بشر مؤثر هستند .
ما نیاز به قدغن کردن روند آزمایش‏هاى کلونینگ نداریم، بلکه نیاز امروز ما اتخاذ مقررات و ضوابطى خاص در این زمینه است . به این معنى که تحقیقات باید بیشتر به سمت اهداف درمانى هدایت‏شوند و بار اصلى توجه محققان فقط ارتقا یافتن از لحاظ توانایى علمى نباشد . به عنوان مثال، هدف اصلى از ساختن دارو، درمان بیمار است . ورزشکاران حرفه‏اى نیاز به فناورى‏هایى دارند که مانع از پاره‏شدن رباطهاى زانوهایشان شود . بنابراین هدف این نیست که رقابت میان ورزشکاران بر ژنتیکى مثل بیمارى‏هاى هانتینگتون و فیبروزسیتیک استفاده کنیم، نه براى آن که فرزندانمان را بلندقدتر و باهوش‏تر کنیم .
به این ترتیب فوکویاما که در سال 1989 اعلام کرده بود تاریخ به انتهاى خود رسیده است، امروز مى‏گوید:
ما به پایان تاریخ نرسیده بودیم; زیرا ما هنوز به انتهاى پیشرفت علم نرسیده‏ایم . اکنون این سؤال براى او جدى است که دست‏یافتن به دانش اصلاح ژنتیکى بشر در آینده، چه تاثیرى روى لیبرال دموکراسى خواهد گذاشت

پی نوشت :
۱. Francis Crick
۲. James Watson
۳. Herbet Boier
۴ . Business Week,سSoftward industryز, February 27,p78-86
۵. یورگن هابرماس ، جهانى شدن و آینده دموکراسى ؛منظومه پساملى ، ترجمه کمال پولادى ، تهران ، نشر مرکز ۱۳۸۰،
منابع:
روزنامه ایران چهارشنبه 19 اسفند ماه
www.clonaid.com پگاه حوزه - شماره 85

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد